|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
مصاحبه مجله سخن با پروفسور حسابی
مهرماه 1336
|
|
|
|
|
|
50 مطلبی
از مجله ادبی ، فرهنگی و معتبر سخن (دوره هشتم ، شماره
ششم مهرماه 1336) که بهنظر میآید ، از یک گفتگوی
خصوصی استاد ، قریب60 سال پیش ، به چاپ رسیده است ، و
جناب آقای عباس جدلی ، از فرهنگیان باسابقه و از
شاگردان و دوستان پروفسورحسابی ، که سالها معاونت
دانشگاه شهید بهشتی (دانشگاه ملی ایران) را ، به عهده
داشتند ، آن را در بین اوراق دفتر خود ، یافته ، و به
یادگار ، برای استاد ، ارسال نمودهاند . که در اینجا
به نظرتان میرسد :
نقل از مجله سخن
سوال مجله : آیا ممکن است ، باز هم
دانشمندان بزرگی ، در ایران ، به وجود بیایند و
کشورمان همچون گذشته تاریخی خود ، نوآور علوم جهانی
گردد ؟
این
سوال ، برای جنابان آقایان : دکتر حسابی ، دکتر فرهاد
، دکتر هشترودی و دکتر صناعی برای اظهار نظر فرستاده
شده است .
و
اینک اظهار نظر پروفسور حسابی :
به نظر من : شرط
پیشرفت علم و ظهور علما ، در یک جامعه ، احترام است . که البته ، دو امر ضرور : تشویق و
قدرشناسی نیز ، در قالب اعمال همان اصل اول ، یعنی
احترام گنجانیده میشود . به خاطر داشته باشیم : که در این
سرزمین ، گاهی ، بعضی از نوابغ ، همه عمر ، در فقر و
بدبختی زیستهاند . اما ، این نادر است ، و بر نادر ،
حکم نمیتوان کرد . ولی صدافسوس ، که هادیان مردم زمانه
، یا بهتر است بگوییم دولتهای وقت (حکام) ، قدر ایشان
را نشناختهاند . البته ، هر کس که میخواهد ، در راه
دانش قدم بگذارد ، باید فداکاری کند ، و به این رنج
نیز واقف باشد ، که حتی شاگردان و همکاران او ، که
قدمی در راه این توفیقات برداشته و موفق نشدهاند ، به
دشمنی با او برنخیزند . یک پژوهنده معتقد به تحقیقات ، به
طور طبیعی ، بسیاری از لذایذ و نعمات را ، بر خود ،
حرام میسازد ، اما این فداکاری حدی دارد . البته ، در بسیاری
از مواقع ، وجود چنین شرایطی ، حاصلی جز مهاجرت
اندیشمندان ، فرار از فقر ، و پناه بردن به سرزمینی
دیگر ( جهان توسعهیافته ، که قدر آنان را میداند ،
معیشتشان ، وسایل و تجهیزات تحقیقاتی را ، به آسانی ،
در اختیارشان قرار میدهد ) ، نخواهد داشت . روی هم رفته ،
میتوان گفت : که هرگاه ، در اجتماعی ، نظام حاکم ،
برای علم ، قدر و قیمت قایل باشد ، آن جامعه نیز ، به
دانشمند ومحقق ، به چشم اعتنا و احترام ، خواهد
نگریست ، در نتیجه ، علم رونق یافته ، بزرگان و
نوابغی در رشتههای مختلف ، پای به عرصه وجود ، خواهند
گذاشت . حتما
، همه در تاریخ خواندهایم ، که هر زمان ، ایران ، رو
به سربلندی میگذاشته است ، و در جهان روزگار خود ،
توسعه مییافته ؛ نخست وزیران ، مدیران و وزرای آن ،
از میان دانشمندان بزرگ و واقعی ، انتخاب میشدهاند ،
یعنی پادشاهان سمتهای مهم ، در اداره کشور را ، به
علما و صاحبان اندیشه ، میسپردهاند . متاسفانه ، در
جامعه امروزی ما ، درست خلاف این است . آنهم در
سرزمینی که ، نیاکانش در جهان ، در چنین عملکردهایی ،
شهره بودهاند . در تشکیلات امروز ما ، نه تنها محلی
برای دانشمند نیست ، بلکه در این جامعه ، کوچکترین
قدر و شانی ، برای کسانیکه ، عمر خود را ، در این راه
، صرف میکنند ، قایل نیستند . مبادا ، که پرداختن به علم ، در
جامعه ، آنقدر ناپسند و غریب باشد ، که حتی ، کسان ،
نزدیکان و خویشان آن پژوهنده ، که عمر خویش را ، وقف
مطالعه ، تحقیق و نوآوری میکند ، به او ، به چشم
حقارت نظر کنند ، و کار به جایی برسد ، که با خود ،
چنین بـیندیشند : این بیچاره ، عقلش زایل شده ، به
جای تجارت ، واردات ، خرید و فروش زمین ، مالاندوزی و
کسب اجر دنیوی ! به کارهای دیگری (به قول خودش :
مطالعه ، پژوهش و نوآوری) میپردازد ، که به زعم آنها
، این کاریست : که نه خیرِ دنیا در آن است ، نه اجر
آخرت .
آنگاه ، توقع ما ، چنین باشد ، که در چنین اجتماعی ،
با این سطح فرهنگ و بینش ، گروه بسیاری پیدا شوند ، تا
از یک سو ، همه این محرومیتها و سرزنشها را ، تحمل
کنند ، و از سوی دیگر ، عمر عزیز خود را ، صرف مطالعه
و تحقیق بنمایند ، که توقع بیجاییست !
خیر ! در چنین جامعهیی ، هرگز ،
دانشمند به معنی واقعی ، پیدا نخواهد شد .
|
|
|
|
|