|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
دعوت به مراسم یادمان
هنگامِ یادمان : پنج شنبه
14 شهريور 1392 .
نشستِ نخست : از 8 تا 10 بامداد ، در خانه استاد :
تهران ، تجريش ، چهار راه حسابی .
نشستِ بُندار : از 5 نیمروز ، در كنار مزار
استاد ، شهر دانشگاهي تفرش .
ترابری به سوی تفرش : از 11 بامداد روز
پنجشنبه ، از خانه استاد .
همياران : شهرداري تهران ، شهرداری منطقه یک
(شمیران)، فرمانداری ، شهرداری و دانشگاه تفرش و
بنياد پروفسور حسابی . در پایان ، نیکدلانه
، از بخشایشِ فرهنگی آن گرانمهران ،
سپاسگزاری مینمايد .
|
|
|
|
|
|
|
|
|
بسم ا... الرحمن الرحيم
|
|
|
" آینده ، از گذشته میآموزد ! " و یا : "هرچقدر زیرِ
پایمان استوارتر ، جهشمان بالاتر و پایتر ! " . با
آموزش از این دو اندرزِ سوئدی ، ما نیز ، هرچه از تاریخ
هزاران ساله سراسر آموزهِ ایران عزیزمان ، بیشتر بدانیم ،
هم خودمان و هم فرزندانمان را ، به سرزمین مادری ،
پایبندتر ساختهایم .
با این نگرش و با سنجشی هشداردهنده ، یک ایتالیایی ، در
سخنی از بازشناسی شهر رُم ، با نازِش : رم را ، نه تنها ،
پایتخت ایتالیا ، بلکه ، پایتختِ تمدن ، فرهنگ و هنر جهان
مینامد ! چرا که ، از کودکی و درخانه و مدرسه
، گرامیدنِ به خویش و اَفرازشِ جایگاهِ جهانیش را ، فرا
گرفته است . همانگونه : که دیگر اروپاییان نیز
، در دستِپایینِ همین بینشِ فرابین ، در جوابِ همان
پرسش ، رم را ، جهانْ نَه ، ولی پایتختِ تمدن ، فرهنگ و
هنر اروپا برمیشمارند .
اما اگر ، از منِ اهل این آب و خاک ، گفتاری روشنگر از
تهران بخواهند ، آیا آموختهام که پایتختم ، دیارم و
زادبومَم را ، با شیوهیی فَرهانه ، به یادها بسپارم
! و یا ، بدون هیچ اندیشهیی از گنجینههای خودی
(ملی) از نادیده انگاری آلودگیِ هوای شهرها ؛
هرج و مرج ترافیکی ؛ نابودی بافتهای پارینه (سنتی) و
کُهَنِ شارِستانها و باغها وجنگلهای
بیهمتای کشورم ، زبان به گِلهگزاری
میگشایم ؟ ! پروفسور حسابی ، پدر علم فیزیک و مهندسی
نوین ایران ؛ با گناه شمردن ناآگاهی از داشتههای
دیرینمان ، برای افزودن به داناییها ، حتا در یک
جهانبینی (گردشگری) ما را به باغِ مرکزیِ شهرِ
تاریخی رُم ؛ ویلا بورگزه بردند ، تا با چشمان خود ،
نگرندهِ سرفراز تندیس فردوسی بزرگ ، آراسته به
زندگینامه اَبَرمرد ادب و فرهنگمان و آوردهیی
حماسی از او ، بر سنگ نوشتهیی باشکوه ،
با نگارش فارسی و لاتین باشیم ! و این گفتارِ پرانگیزهِ
استاد : که چرا ایتالیاییها ، نیمتنهِ"دانته"
، نگارندهِ نامدار" کمدی الهی" ؛ هم میهن خود را ،
آرایهِ گلستانِ ملی خویش ننموده ، سراغ فردوسی ؛ آزاد مردِ
پارسی رفتهاند ؟ ! و روبهروییِ (مقایسه) دانشی
ایشان ، که فوکو ، دانشمند جهانی ، با گویه : "دانش ،
توانایی است" شایستهترین آموزش را ، فرا راهِ
بهروزیخواهان نهاده ؛ اما سرافرازیم ، که هزار سال
پیش از فوکو ، فردوسی توسی با سروده زیبای : " توانا
بود ، هرکه دانا بود" نه تنها ، چشماندازِ
نیکروزیها را ، نمایان ساخته ، بلکه با بینشی
فراتر : "ز دانش ، دل پیر برنا بود" خرسندی از کرده خویشتن
را ، شاه کلیدِ روزبِهیها ، دانسته است .
و دلنگرانیِ استاد ، که اگر هر یک از ما ایرانیان
راستین ، آرزومندیم : هم میهنانمان ، با آگاهی از
پشتوانههای ملی و فَرا ملی ، دست از مهاجرت بشویند و
با سربلندیآفرینان سرزمین خود همراه باشند ، چرا پس
از پنجاه سال ! هیچ نشانی از این نمونههای ماندگار
جهانی ، مانند خیابان " فردوسی" ، بلوار "راسیس" (رازی) در
پاریس ؛ یا ، نمایهیی از " کوروشکبیر" ، در
ورودی پارک ملی سیدنی استرالیا ، با نشانِ نخستین
پایهگذار دادْ آدمی(حقوق بشر) در رسانههای ما
، دیده نمیشود ؟ ! و چرا آتیهسازانمان ،
نباید بدانند : که مرکز اتمی کشور همسایه ، پاکستان را ،
دکتر نظامی ؛ و مرکز اتمی عراق را ، دکتر فرزانه و دکتر
پرنیان پور ، اندیشمندان هموطن برجسته ما
(همگی از شاگردان پروفسور حسابی) برپا داشتهاند و
نشنیده باشند : که بیش از نیم سده پیش : دانش هستهیی
، سازمان انرژی اتمی و نخستین راکتور اتمی کشورمان را ،
استاد حسابی ، بنیاد نهادند ؟ ! و یا ، در مورد
میدانگاهِ چهارسویهِ دانشمندان ایرانی (ابوریحان
بیرونی ، زکریای رازی ، ابوعلی سینا و حکیم عمر خیام
نیشابوری) در برابر ورودی بُندار (اصلی) سازمان
انرژی اتمی در مرکز اروپا ؛ وین ، که غربیها ، از
خدا میخواستند ، شاهینِ ترازوی آفریدههای
پژوهشی ، میگذاشت ، تا ارشمیدس را ، جایگزین هر یک
از آن دانشآفرینان نمایند ، سخنی گفته نمیشود
؟ !
با امیدِ نگاهی ژرف ، به پايگاههای نگاهبانِ این
پَهلهِ (تمدن) پُرگهر ، با دلی سرشار از آرزوها ، آن وجود
ارزشمند و خانواده ارجمند را ، فرا میخوانیم ، تا در
بیست و یکمین بزرگداشت استاد دکتر سید محمود حسابي ، با
هَموندیِگران خود ، همنشینی مهرآمیزی را
، در جاودانگی آن شایستگیها ، برپا نمایند .
بنياد پروفسور حسابی.
|
|
|
|
|
|
|
|