|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
دعوت نامه آیین بزرگداشت پروفسور حسابی
● نشست نخست : در خانه استاد، 8 بامداد 5 شنبه 12
شهریور 1394، تهران، تجریش، چهار راه حسابی .
● نشست بُندار : در خانه ابدی استاد و همسرشان،
سرکار خانمِ حائری، در شهرِ دانشگاهی تفرش، از 5
نیم روز 5 شنبه 19 شهریور .
● همیاران : شهرداری تهران، شهرداری منطقه یک
(شمیران) فرمانداری و شهرداری تفرش، دانشگاه تفرش،
دانشگاه آزاد اسلامی
واحدِ پروفسور حسابی (تفرش) و بنیاد پروفسور حسابی
.
|
|
|
|
|
|
دریافت کتابچه دعوت مراسم یادمان 94 |
|
|
بسم ا... الرحمن الرحيم
|
|
|
مَنِشِ ماندگارِ پروفسور حسابی، در خانواده : « اگر
فرزندان ما، از بچگی یاد بگیرند، چگونه نگاهدارِ گل و
گلدان، پرنده و یا حیوانِ خانگیشان باشند، در فردای
روزگار، دیگر، تنها خود را ندیده و با رفتاری نیک و
پسندیده، پذیرای هَموَندانشان خواهند بود ! » و پدرِ علمِ
فیزیک و مهندسی نوین ایران، استاد حسابی در دیدگاهی ملی و
جهانی، که : «ایکاش، دولتهایمان، روادید (ویزای)مان را،
از دشوارترین به روانترین میرساندند، تا درهای دوستیمان،
بیش از اینها به روی جهانبینان (توریستها) گشوده میشد
و همین فَرَنگیها و ینِگه دنیاییها، میآمدند و
میدیدند، که وارونه همه پافشاریهایشان ! پَهله (تمدن)
پارسی(پرشیا)، بدون کمترین نشانی از برده و بردهداری و
جنگِ گلادیاتورها و بردگان ! زنان و مردانی یکتاپرست ! در
درازای تاریخ، ملایم، مهربان و پذیرای دیگر اقوام با همه
آورهایشان، بوده و هستیم، تا مسئولین آنها، دیگر، توانِ
بدگویی از ایران و ایرانی را نیابند ! و راهمان، برای
رویکردهای فرامرزیمان، هموار شود .»
در این آمد و شدها هم، از آنها بیاموزیم، که در
پیادهروها، به یکدیگر تنه نزنیم ! ته سیگار و دستمال
کاغذی خود را، از شیشه خودروی میلیونی یا میلیاردیمان، به
خیابان و بیابان نینداخته ! و به پیرمردِ رفتگر
هممیهنمان، مِهری و نگاهی ! و به جنگل و شهر و
روستاهایمان ارزشی و ارجی بنهیم ! تا همانگونه که در
پاریس : کبوترها، برای جابجایی، بدون آزاری، از متروی
شهری، برخوردارند ! و یا، مرغابیها در لندن : آموختهاند
که در پیادهروها، از خط ویژه خودشان بگذرند ! موتورسیکلت
سوارهای ما نیز، گذر از پیادهرو را، گناه بشمارند ! و پس
از سالهای سال، چَمِ(معنای) خط سفید را یاد بگیریم ! و از
این برداشتِ بیگانگان، که ترافیکِ آشفته تهران، شیراز و .
. . . اصفهان، برنامهییست (خدای ناکرده) دولتی، تا مردم،
درگیرِ یکدیگر بوده، مسئولین، آسوده باشند (همان تزِ نود
سال پیشِ اداره امور، در خودِ اروپا) دور شویم !
و ببینیمکه چگونه، دنیای پیشرفته، سرفرازی پُشته(نسل)های
آینده خود را، بسته به پاسداری از یاد و یادمانهای
برجستگان و ادامه راه بزرگانشان میدانند ! چنانکه فرانسه،
هر سال، باشکوهتر از سال پیش، برای زادروزِ ویکتور هوگو،
پاریس را، آذین میبندد ! و یا انگلیسیها با بزرگداشتِ
نیوتن، پایتختشان را، به لرزه درمیآورند ! اما، زینهار،
که همین امسال، در کشور خودمان، در هنگامه برپایی جشنِ
چهار روزهِ هشتادمین سالِ پایهگذاری دانشگاه تهران
برنتافتند، که نامِ استاد حسابی این معلمِ متعهد،
رنجکشیده و خستگیناپذیر و بنیادگذارِ دانشگاهِ تهران،
دارالمعلمین عالی، دانشسرای عالی و علومِ نوین، مانند علمِ
هستهیی (در بیش از نیم سده پیش) را، بر زبان آورند ! و در
همان روزان، همایشِ
فراملی اپتیک، در برج میلاد را، بدونِ نامی از دکتر حسابی،
آورنده علمِ اپتیک و تازههای فیزیکی به ایران،
برگزارکردند ! تا نشان بدهند که ارزشها در این آب و خاک،
اندوختن مال و به رخ کشیدن آن، در برجهای اینچنینی و
خودروهای آنچنانی شده است ! تا با همین
قدرنشناسیهای خواسته و ناخواسته، به پدیده هولناکِ
مهاجرت، دامن زده، با دلشکستگی، گواهِ باشندگی بیش از نود
درصدِ المپیادیهایمان در مغرب زمین باشیم ! و دست روی
دست، ببینیم، که سالهاست، دانشگاه متروپولیتن لندن، از
بزرگترینِ آن در اروپا، بورسِ دوره فوق لیسانسِ خود را،
نه تنها در علومِ پایه و علومِ مهندسی، بلکه در علومِ
انسانی، به شناسه (برند) بورس پروفسور حسابی، نامگذاری
کردهاند، تا نام پرشیا (سرزمینمان) برای جهانیان، یادآور
دانش و دانشمندان آن باشد .
اما، ناآگاهی از تاریخ، فرجامِ هولناکِ دیگری هم دارد ! :
چنانکه در جنگِ جهانی دوم، با ندانمکاریهای هیتلر،
دانشگسترانِ آلمانی (چون : بورن، شرودینگر، اینشتین و . .
. . . فون براون) به دامانِ متفقین، پناه بردند و آلمان،
آنقدر ناتوان شد، تا نابود گشت ! و با وجودِ
مرزهای20دقیقهیی با همسایگانِ مهاجرپذیرش، سی و پنج سال
گذشت، تا توانست کمر راست کند ! و دلواپسیِ دهشتناک امروز
ما ! که پیشبینی میشود، با پروازهای 8 تا 18 ساعته، برای
بازیابی اندیشمندانمان، از چنگِ مهاجرپذیرانِ امروز،
نیازمند 250 سال باشیم !
اندیشناکتر آنکه، در همان جنگ، همان هیتلر جهان خوار، که
ماهی نبود، به مرز و بومی، چنگ نیندازد، هربار، که
زمزمهیی از دستیازی او، به دانمارک، بلند میشد، فریادِ
جهانیان، برمیخواست، که با چه شهامتی، میخواهد به کشوری
یورش برد، که دانشمندی چون بور، در آنجا زندگی میکند ؟ !
و هیتلر، هنگامی فرمانروایی خویش را، تا آن خاک، گسترش
داد، که آن اسطوره فیزیک را، از دانمارک ربود ! وجود یک
عالِم، به معنای محافظتی ملی ! پس آرزومندیم، تا از این
دیرتر نشده، با فیلمها و سریالی پربار، بیاموزانیم ! که
چگونه پروفسور حسابی، با تمامی آن زمینههای پیشرفت در
اروپا و امریکا، همه کولهبارِ دانشی و ارزشی خود را، به
میهنشان آوردند . . . نخستین مقالات پژوهشی را، از ایران
به برترین کانونهای دانشی دنیا، گسیل داشتند . . . با
پرهیز از واژگانِ بیگانه، و با هفتاد سال تلاش، زبانِ علمی
روزِ سرزمینِ مادری را، بر واژههای پارسی، استوار نمودند
. . . و با دریایی از کارشکنیها : دانشگاه و بسیاری از
یگانهای علمی، آموزشی، صنعتی، فرهنگی و پژوهشی کشورمان
را، بنیاد گذاردند ! تا راهی سپند، برای فرزندانِ ایران
زمین، گشوده شود .
اکنون، به پاسِ پشتیبانیهای ارزشمند جنابعالی، خاندانِ
گرانسنگ و همکوشانِ ارجمندتان، از این معلمِ فداکار ؛ با
فروتنی بسیار آن بزرگواران را، فرا میخواند، با همراهی در
نشستهاییکه در شهریور ماه، به اَمدِ (مناسبت) بیست و
سومین سالروزِ بزرگداشتِ استاد حسابی، به یاری شهرداری
تهران و خانواده و همیاران استاد، برگزار میشود، ارمغان
این آیین و یادمانِ فرهنگی باشید .
● نشست نخست : در خانه استاد، 8 بامداد 5 شنبه 12 شهریور
1394، تهران، تجریش، چهار راه حسابی .
● نشست بُندار : در خانه ابدی استاد و همسرشان، سرکار
خانمِ حائری، در شهرِ دانشگاهی تفرش، از 5 نیم روز 5 شنبه
19 شهریور .
● همیاران : شهرداری تهران، شهرداری منطقه یک (شمیران)
فرمانداری و شهرداری تفرش، دانشگاه تفرش، دانشگاه آزاد
اسلامی
واحدِ پروفسور حسابی (تفرش) و بنیاد پروفسور حسابی .
سپاس نیکدلانه ما، پیشکش باشندگی مهرآفرین شما
بنياد پروفسور حسابی
|
|
|
|
|
|
|
|