خــــانه |  راهـنمای تـــارنما |  جستجو    
 
     
 
 

     تــــــــازه هـــــــا  
 
   تاریخ شفاهی زندگی پروفسور حسابی
   همایش بین المللی یوسرن
   رساله راه بهبودی
   کتاب پروفسور حسابی و دانش اتمی ایران
   بیست و هشتمین یادمان پروفسور حسابی
   مکاتبات پروفسور حسابی و آندره ژید ...
   فاطمه گله ...
   جناب مهندس غلامرضا سحاب - دوستان
   گزارش رونمایی از دیوان حافظ حسابی
   تور گردشگری منزل، موزه، کتابخانه ...
   بروشور موزه پروفسور حسابی
   خبرنامه روز جهانی موزه (بهار 97)
   تعیین ساعت ایران
   همایش یونسکو در بنیاد پروفسور حسابی
   فیلم های مصاحبه با پروفسور حسابی
   سخنرانی در سوگ درگذشت اینشتین
   بخشی از عضويت های استاد‎‎‎‌
   دیدگاهی بر تئوری پروفسور حسابی
   بزرگداشت سی صدمین سالگرد تولد نیوتن
   خرید زمین در کره مریخ
   تئوری استاد
   تزهای تقدیمی اساتید بزرگ به استاد ...
 
     پیــــــوندهــــــــــا 
 
   

   

   
   
   
   
 
 
 
 
 
 
 
     
     
         
    شب یلـدا











 
 
     
  "شب یلدا"  
 


یلدا آیین هزاران ساله کتابخوانی ایرانیان و آرنگ (سمبل) آن شب چله ، جشن زایش میترا ، پیدایش مهر و دوستی ، در بلندترین شب سال ، جشن غلبه نور بر تاریکی ، آغاز دانایی و چیرگی آن بر ظلمت و نادانی ، جشن ارزش گزاری بر رسالت شب و سکوت آن برای خواندن و آموختن ، تا با تناول هندوانه و خربزه و انار و آجیل بیداری پرباری بیابیم و با تفالی بر دیوان حافظ ، گلستان و بوستان و شاهنامه ، دلبستگی به مام میهن را یادآور شویم و امسال با "حافظ حسابی" (حاصل نیم قرن تلاش پروفسور حسابی) ، آن راه مبارک را با سهولت بیشتر برای درکی آسان تر بپیماییم.



شب یلدا

بر اساس سوابق تاریخی و نظر صائب مورخین و محققین ، ایرانیان ، هیچ‏‌گاه ، بت‏‌پرست نبوده‏‌اند . از هزاران سال پیش ، نیایش‏‌های مهرخواهان ایرانی (میتراییست‏‌ها) ، یکتاپرستانه بوده و در گستره این سرزمین پهناور ، برای پرستش ، هیچ اثری از ساخته‏‌های بشری ، بت ، سنگ و چوب ‏‌تراشیده ، دیده نشده است . در راستای خداشناسی ایرانیان ، بازمانده‏‌ها و گونه‏‌های مختلفی از آن‏‌ ، در سراسر جهان ، به ویژه غرب ، دیده شده ، که در عبادت‏‌گاه‏‌هایشان ، تنها یک مهراب رو به خورشید (همانند مساجد امروز ، رو به قبله) ، برای شکرگزاری از خداوند عالم ، وجود داشته است .
ایرانیان ، قدرشناس این عطیه و بخشش ، یعنی خورشید بودند ، که نمونه‏‌یی از آن در زیرزمین واتیکان ، در قلب اروپا ، به جای مانده است : " خداوندا ، تو را شکر می‏‌گزاریم ، که با والاترین آفریده‏‌ خود ؛ خورشید ، به ما ، نور ، حرارت ، توان ، بقا و زندگی بخشیدی و ما را ، از تاریکی ، سرما ، سکون ، مرگ و غم ، دور نگاه داشتی ."
بنابراین مراتب ، مردم سرزمین ما ، از دیرباز همواره ، خود را ، سپاس‏‌گزار خداوند یکتا می‏‌دانستند .
به این معنا که ، پدران ما ، با تمام قلب و ایمان خود ، به دور از هر گونه کوچک‏‌بینی و پرهیز از هر نوع شرک و توهم ، معتقد بودند ،که تنها اوست ، که به آنان ، مواهبی عظیم ، همچون حیات را ، اعطا کرده است .
نمایه جهانی و بارز آن ، در زیرزمین واتیکان ، حکایت از شناختی وسیع و بقایای شایسته توجه آن ، آثاری است ، از یادمان‏‌هایی تاریخی و چند هزار ساله از یلدا ، جشن ولادت خورشید و پایان تاریکی‏‌ها و شب‏‌های دراز که آن را ، به شکلی نمایان ، پاس می‏‌داشتند .
با این مقدمه و روشن شدن ارزش چنین موقعیت ویژه‏‌یی ؛ یک شب در سال ، اجازه بدهید ، از زاویه‏‌یی دیگر، به نکاتی در مورد شب چله یا شب یلدا ، اشاره‏‌ نماییم :
همان‏‌طورکه ذکر شد ، بسیاری از کلیساهای معروف و بزرگ مغرب زمین ، در برجسته‏‌ترین مثال آن ؛ قصر عظیم واتیکان 1000 ساله ، به عنوان بزرگ‏‌ترین مرکز هدایت مسیحیان جهان (یا منچستر ، نوتردام و . . . ) بر روی یک عبادت‏‌گاه (مسجد) 7000 ساله ایرانی ، ساخته شده است .
که براساس ملاحظات و مطالعات دیرینه شناسان و کاشفین آثار باستانی ، تمدن ایران زمین ، آن چنان در دورترین نقاط آن روز جهان ؛ اروپای امروز ، نفوذ داشته است ، که به ناچار ، مرکز ایمان و اعتقادات خودشان ، یعنی واتیکان را ، بر روی یک مسجد ، یا بهتر است بگوییم ، نیایش‏‌گاه یا معبد مهرخواهان ایرانی (میتراییست‏‌ها) برپا کردند .
اما ، جای تاکید و توجه دارد ، که چگونه ، این تمدن بی‏‌مانند ، در آن روزگار ، گسترش یافته و میتراییست‏‌ها ، به چه میزان نفوذ داشته‏‌اند که مسیحیت را ، یارای مقابله ، با آن نبوده و سعی می‏‌کند ، به نحوی با آن ، کنار بیاید ؟ !
به طوری‏‌که ، حتی ، در مورد مهم‏‌ترین نماد مسیحیت ، یعنی تعیین و اعلام روز ولادت حضرت عیسی (ع) ، 23 یا 25 دسامبر ؛ کریسمس ، آغاز سال نوی مسیحی ( ژانویه) ، ناچار به انطباق این روز با تولد میترا و جشن‏‌های ایران باستان شدند .
اما ، در اینجا ، باید به نکته ظریفی ، از روش برجسته پدران و مادران ایرانی ، درگذشته‏‌های دور ، اشاره کرد ، که همواره ، از راهی پرشگون و نه از روی اجبار و فشار و زور ، استفاده می‏‌کردند .
به عنوان نمونه ، در این بلندترین شب سال ، با خوردنی‏‌ها و آشامیدنی‏‌های پرمعنا و البته خوش خوراک ، در زیر کرسی و دور هم ، با تفال بر قرآن ، حافظ و خواندن اشعار مولوی و شاهنامه فردوسی ، ذهنی آگاه را ، برای فرزندانشان ، آماده می‏‌نمودند .
درایتی مانا و پرفضیلت که خوشبختانه ، امروزه ، پس از گذشت هزاران سال (انشاءا... تا ابد) هنوز نام دلنشین یلدا ، برای هر ایرانی ، یادآور کامی خوش و گذران اوقاتی دل‏‌انگیز ، برای پرداختن به فرهنگ دانش‏‌پروری ‏‌است .
حال ، با توجه به آن دو فرآیند والا ، از یک سو ، دلی خوش و کامی شیرین و از سوی دیگر ذهنی مشتاق ، برای گسترش علم و دانش ، به دو فرآیند دیگر ، از پیشینه این موقعیت استثنایی سالیانه می‏‌رسیم ، یعنی ، برخورداری از این شب ، شب بلند شدن روزها ، شب زایش خورشید و چیرگی روشنایی بر تاریکی و افزایش دانایی در برابر جهل و نادانی .
به یاد داشته باشیم ، که ایرانیان ، همواره ، به هر مناسبت مبارک علمی و تاریخی ، آموخته‏‌های مورد توجه خود را ، به جای یادآوری با غم ، با شادی و دل خوشی و به اسم جشن و شادمانی ، به فرزندان خویش می‏‌آموختند ، که جشن یلدا نیز ، دارای همین پیشینه است .
حال ، به تشریح آموزه‏‌های سراسر معنای شب یلدا ، می‏‌پردازیم :
بر سر سفره یلدا ، که در روزگاران گذشته ، بر کرسی خانه‏‌ها ، پهن می‏‌شد ، هندوانه ، سیب ، انار و . . . آجیل مخصوص می‏‌گذاریم .
با نگاهی ژرف ، به معانی این خوراکی‏‌های منتخب ، به اصل توجه ایرانیان به خوشی کام و اعتقادات مورد وثوق مهرخواهان ایرانی می‏‌رسیم : هندوانه با پوستی سبز ، توجه به محیط زیست ، احترام به سبزی و پرهیز از قطع درختان ، نابودی باغ‏‌های قدیمی و جنگل‏‌ها ، برای منافع مادی ، که گناهیست نابخشودنی ، درون سرخ آن نشان از پرتوهای خورشید ؛ سیب با رنگ سرخ ، با همان فلسفه و درونی سفید ، نماد آسمانی روشن ؛ انار با همان سرخی و درون پردانه ؛ دانه‏‌های پرآب و شیرین ، به معنای خانواده‏‌یی پراولاد ، پرخون و سالم و نیز آجیل و میوه‏‌های تازه یا خشک زمستانی ، یادآور تولیدات بی‏‌نظیر و زحمات کشاورزانمان و تلاش برای تولید و قطع وابستگی به خارج . اما ، آنچه ، شایسته تعمقی خاص است ، این نکته است ، که اعضای خانواده ، در هر سن و سالی و با هر ذائقه‏‌یی ، با چنین خوراکی‏‌هایی از آنچنان دلنشینی‏‌هایی برخوردار شوند ، که تشویق به مطالعه گردند ، اما ، چرا این تشویق به مطالعه با تفال بر قرآن کریم ، غزلیات حافظ عزیزمان و . . . ، به انجام می‏‌رسد ؟
چون هر یک از آنان ، با اعتقاد به قرآن کریم و علاقه به داشته‏‌های فرهنگی (دیوان حافظ) ، میل و عطش به خواندن و آموختن را ، حس کرده و جاوید ذهن نسل‏‌های بعدی خانواده و میهن عزیزشان نمایند .
بنابراین ، این شب ، یعنی شب یلدا ، یادمانی می‏‌شود مانا ، از عشق و ایمان ایرانیان به فراگیری دانش و بهترین بهره‏‌گیری از یک شب ، تلف نکردن عمر ، زمان و وقت ، تا روز به روز ، عقیده و ایمان فردوسی بزرگ : " توانا بود هرکه دانا بود" محفوظ بماند .
در پایان ، فرصت را مبارک دانسته ، از زبان پروفسور حسابی ، به نکته‏‌یی آموزنده توجه می‏‌کنیم که معتقد بودند : " امروز احترام یک کشور به توپ و تانکش نیست ، بلکه ، بستگی به میزان حضور آن کشور در پیشرفت علوم دارد " .
و این تحقق نمی‏‌یابد ، مگر این‏‌که ، آحاد آن جامعه ، به این اصل معتقد باشند ، که یلدا ، بزرگ‏‌ترین آموزه ماندگار ، از این مسئولیت بزرگ ملی هزاران ساله می‏‌باشد .

خاطرات شب یلدا

در گرامیداشت «شب یلدا» یا به قول خودمان «شب چله» ،افراد فامیل با کمال احترام و علاقه ، برای برگزاری چنین آیینی نزد آقای دکتر و مادرم به عنوان بزرگ خانواده جمع می‌‌‌‌‌‌‌شدند .
مادرم ، برای رفع رودربایستی‌‌‌‌‌‌‌ها و تعارفات با یادآوری ضرورت چنین‌گردهم‌‌‌‌‌‌‌آیی و خاطرجمعی فامیل از برقراری آن همواره ، از چند روز قبل از برگزاری این جشن دیرینه با دعوتی دلنشین از اقوام و دوستان نزدیک ، آنان را مطلع می‌‌نمودند .
همسر استاد برای رعایت حال ایشان و مراعات اقتصاد خانواده ، خرید از نزدیکی منزل پدرشان را (منزل پدربزرگم در اطراف بازار بزرگ تهران) ترجیح می‏‌‌دادند ، که از همه جا به خصوص اطراف منزل خودمان ، یعنی چهارراه حسابی و حتی از بازار تجریش هم ارزان‌‌‌‌‌‌‌تر بود و همیشه برای این شب هندوانه ، خربزه ، انار و . . . آجیل شب یلدا ، خریداری می‏‌‌نمودند .
در غروب یلدا ، همه از بچه و بزرگ در باغ کهن استاد ، در اتاق مادرم ، دور کرسی (اتاق نشیمن پایین که ما به آن اتاق بزرگه می‌‌‌‌‌‌‌گفتیم و بحمدا... عینا به همان شکل حفظ شده است) جمع می‌‌شدند .
پذیرایی اولیه با چای و شیرینی شروع می‏‌شد ، همه باید هر چیز خوشمزه‌‌یی را ، که در مجمعه مسین قدیمی جهیزیه مادرم ، که روی کرسی قرار داده می‌‌‌‌‌‌‌شد ، می‌‌خوردند . اگر مادرم می‌‌دیدند ، کسی خودش دست نمی‌‌زند ، به تک به تک آن‌‌ها تعارف می‏‌کردند و آنقدر نظارت ملایمی به این مهم دلگشا داشتند ،که خدا می‌‌داند ! و همیشه می‌گفتند وقتی میهمان خوراکی را ، انتخاب و میل می‌کند ، خستگی صاحب‌خانه دَر می‌رود.
آموزنده‌‌‌‌‌‌‌ترین بخش مراسم این شب ، توصیف فلسفه پرارزش یلدا توسط آقای دکتر بود ، که هرسال با شیرینی و حلاوت بیشتری نسبت به سال قبل ، تفکر و عملکرد اجدادمان را ، در راستای ترغیب جوانان و نسل‌‌‌‌‌‌‌های بعدی ، برای سکان‏‌داری پرچم و آیین نگاهبان این تمدن بزرگ ، که همانا فرهنگ دانش‌‌‌دوستی و امر مقدس دانش‌‌‌آوری می‌‌باشد ، نقل می‌‌‌‌‌‌‌کردند و در یک جمله : « شیرین‌‌‌‌‌‌ کردن دهان با میوه و شیرینی‏‌های سنتی برای ایجاد دلی خوش را ، زمینه شایسته‏‌یی برای فراگیری پند و دانش » در آن شب می‌‌‌‌‌‌‌دانستند ، چرا که شب یلدا ، شب فرهنگ و دانش است و استاد شگون آرنگ‏‌گونه (سمبلیک) تفأل برکتاب آسمانی و الهام از حافظ بزرگ و یا مروری بر گفتار آموزنده‌‌یی از مولانا و . . . را ، نمای ماندگاری از آموزش دریک گردهم‌‌‌‌‌‌‌آیی فامیلی برمی‌‌‌‌‌‌‌شمردند .

ضرورت نشستی خاص و بیداری در شب برای بهره‏‌برداری از طولانی‏‌ترین شب سال ، به عنوان الگویی برای همه شب‏‌های عمر یک انسان (ایرانی) متعهد به فراگیری . هم‌‌‌‌‌‌چنین تشویق فرزندان ایران زمین، جهت افزودن به معلومات و آموزش در سکون و آرامش شب‏‌ها تا بدانند یلدا ، در آیین پدرانشان «شب‌کتاب‏‌خوانی ایرانیان» و نماد فراگیری علم می‏‌باشد.
پایان شب‌‌‌‌‌‌‌های بلند و آغاز زایش خورشید ، یعنی تولد میترا و نیایش و ستایش آفتاب ، به عنوان درک پرشگون ایرانیان یکتاپرست در آفرینش و سپاس از نعمت‌‌های الهی در ایجاد زندگی ، گرما ، حرکت ، برکت و توان برای همه موجودات زنده یا بهتر بگوییم ، برای ایجاد و بقای حیات .
اما ، نقش ماندگار تاریخی آن ارزش‌گذاری و شناخت ایرانیان و گستره آن فرهنگ والا ، تا دل اروپا و جدایی‌ناپذیری و لزوم انتخاب و پذیرش آن دلبستگی در ایجاد واتیکان ، مرکز مسیحیت جهان و احداث بنای آن به روی یک مسجد (معبد یا نیایشگاه) ایرانی .
نیایشگاهی که با رنگ طلوع و غروب خورشید (قرمز) بر روی دیوارهای آن و رنگ لباس دوازده اسقفی (کاردینال) که یکی از آن‌‌‌‌‌‌‌ها جانشین پاپ می‏‌شود ، یا همان رنگ لباس بابانوئل که رنگ لباس عمو نوروز و حاجی فیروز ما ، پیام‌‌‌‌‌‌آور شادی آغاز طلوع خورشید می‏‌باشد .
در بیان عظمت یلدا به یاد می‌‌آوردند : که وقتی فرنگی‏‌ها (چه پروتستان‏‌ها ، چه ژزوئیت‏‌ها و چه کاتالولیک‌‌‌‌‌‌‌ها و . . .) می‏‌خواستند تولد مسیح را ، مبنای سال نو قرار دهند ، نتوانستند از 25-26-27 دسامبر ، فاصله بگیرند ! یعنی یلدا ، یا همان شب چله جشن ایرانیان.

و اما برنامه ما در منزل استاد ، برای برگزاری شب یلدا یا شب چله : نشستی آرنگ‏‌گونه (سمبلیک) با تفال بر قرآن کریم که مسئولیت آن با مادرم بود و تفسیر و ترجمه آن با آقای دکتر ، به عنوان یک قاری و مفسر مبرز !
آنگاه نوبت حافظ خوانی می‌‌رسید : « تفال بردیوان حافظ کبیر» و خواندن غزلی توسط تک تک میهمانان که تفسیر و بیان نکات ویژه این اشعار سرشار از درس برعهده استاد بود ، که این کار را بسیار دقیق و باحوصله ، با کلامی دلنشین و به یادماندنی ، انجام می‏‌دادند .
سپس زمان شام و آغاز گفتگو در تعبیر هرکس از فالَش می‌رسید ، که بحثی بود بسیار زیبا با کامی شیرین و فراموش‌نشدنی .

 
         
     
■ زندگی نامه     ■ فرهنگی     ■ پژوهشی - صنعتی     ■ گالری    
                       
» شرح زندگی     » چاپ و انتشار     » تئوری استاد     » گالری عکس    
» خانواده     » موزه     » مکانیک و هیدرودینامیک     » گالری فیلم    
» فرهنگی، هنری     » کتابخانه     » هوش مصنوعی     » تاریخ شفاهی    
» تحقیقات     » فرهنگ ایرانی     » فیزیک ذرات بنیادی و حرارت     » گالری پوستر    
» کتاب ها     » مراسم و سخنرانی ها     » الکترونیک و اپتیک     » تور مجازی بنیاد    
» رساله ها، مقالات و سخنرانی ها     » جوایز                
» موسسات     » نشست های علمی – فرهنگی بنیاد     ■ زیست محیطی          
» خدمات و مشاغل     » رسانه ها                
» دوستان، همکاران، شاگردان           » سازمان ملل، ارتقاء زیست محیطی بنیاد          
» نشان ها و مدارک بین المللی     ■ تازه ها     » فعالیت های زیست محیطی          
» کنفرانس ها و عضویت ها           » نشست های زیست محیطی          
» جملات برجسته استاد     » تازه های تارنما     » نمایشگاه های زیست محیطی          
» بورس پروفسور حسابی         » فضای زیست محیطی بنیاد (عکس)          
 
         
  کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بنیاد پروفسور حسابی می باشد. 1395- 1348