|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
شب یلـدا
|
|
|
|
|
|
|
|
|
"شب یلدا" |
|
|
یلدا آیین هزاران ساله کتابخوانی ایرانیان و آرنگ (سمبل)
آن شب چله ، جشن زایش میترا ، پیدایش مهر و دوستی ، در
بلندترین شب سال ، جشن غلبه نور بر تاریکی ، آغاز دانایی و
چیرگی آن بر ظلمت و نادانی ، جشن ارزش گزاری بر رسالت شب و
سکوت آن برای خواندن و آموختن ، تا با تناول هندوانه و
خربزه و انار و آجیل بیداری پرباری بیابیم و با تفالی بر
دیوان حافظ ، گلستان و بوستان و شاهنامه ، دلبستگی به مام
میهن را یادآور شویم و امسال با "حافظ حسابی" (حاصل نیم
قرن تلاش پروفسور حسابی) ، آن راه مبارک را با سهولت بیشتر
برای درکی آسان تر بپیماییم.
شب یلدا
بر اساس سوابق تاریخی و نظر صائب مورخین و محققین ، ایرانیان ، هیچگاه ، بتپرست نبودهاند .
از هزاران سال پیش ، نیایشهای مهرخواهان ایرانی (میتراییستها) ، یکتاپرستانه بوده و در گستره این سرزمین پهناور ، برای پرستش ، هیچ اثری از ساختههای بشری ، بت ، سنگ و چوب تراشیده ، دیده نشده است .
در راستای خداشناسی ایرانیان ، بازماندهها و گونههای مختلفی از آن ، در سراسر جهان ، به ویژه غرب ، دیده شده ، که در عبادتگاههایشان ، تنها یک مهراب رو به خورشید (همانند مساجد امروز ، رو به قبله) ، برای شکرگزاری از خداوند عالم ، وجود داشته است . ایرانیان ، قدرشناس این عطیه و بخشش ، یعنی خورشید بودند ، که نمونهیی از آن در زیرزمین واتیکان ، در قلب اروپا ، به جای مانده است : " خداوندا ، تو را شکر میگزاریم ، که با والاترین آفریده خود ؛ خورشید ، به ما ، نور ، حرارت ، توان ، بقا و زندگی بخشیدی و ما را ، از تاریکی ، سرما ، سکون ، مرگ و غم ، دور نگاه داشتی ." بنابراین مراتب ، مردم سرزمین ما ، از دیرباز همواره ، خود را ، سپاسگزار خداوند یکتا میدانستند . به این معنا که ، پدران ما ، با تمام قلب و ایمان خود ، به دور از هر گونه کوچکبینی و پرهیز از هر نوع شرک و توهم ، معتقد بودند ،که تنها اوست ، که به آنان ، مواهبی عظیم ، همچون حیات را ، اعطا کرده است . نمایه جهانی و بارز آن ، در زیرزمین واتیکان ، حکایت از شناختی وسیع و بقایای شایسته توجه آن ، آثاری است ، از یادمانهایی تاریخی و چند هزار ساله از یلدا ، جشن ولادت خورشید و پایان تاریکیها و شبهای دراز که آن را ، به شکلی نمایان ، پاس میداشتند . با این مقدمه و روشن شدن ارزش چنین موقعیت ویژهیی ؛ یک شب در سال ، اجازه بدهید ، از زاویهیی دیگر، به نکاتی در مورد شب چله یا شب یلدا ، اشاره نماییم : همانطورکه ذکر شد ، بسیاری از کلیساهای معروف و بزرگ مغرب زمین ، در برجستهترین مثال آن ؛ قصر عظیم واتیکان 1000 ساله ، به عنوان بزرگترین مرکز هدایت مسیحیان جهان (یا منچستر ، نوتردام و . . . ) بر روی یک عبادتگاه (مسجد) 7000 ساله ایرانی ، ساخته شده است . که براساس ملاحظات و مطالعات دیرینه شناسان و کاشفین آثار باستانی ، تمدن ایران زمین ، آن چنان در دورترین نقاط آن روز جهان ؛ اروپای امروز ، نفوذ داشته است ، که به ناچار ، مرکز ایمان و اعتقادات خودشان ، یعنی واتیکان را ، بر روی یک مسجد ، یا بهتر است بگوییم ، نیایشگاه یا معبد مهرخواهان ایرانی (میتراییستها) برپا کردند .
اما ، جای تاکید و توجه دارد ، که چگونه ، این تمدن بیمانند ، در آن روزگار ، گسترش یافته و میتراییستها ، به چه میزان نفوذ داشتهاند که مسیحیت را ، یارای مقابله ، با آن نبوده و سعی میکند ، به نحوی با آن ، کنار بیاید ؟ !
به طوریکه ، حتی ، در مورد مهمترین نماد مسیحیت ، یعنی تعیین و اعلام روز ولادت حضرت عیسی (ع) ، 23 یا 25 دسامبر ؛ کریسمس ، آغاز سال نوی مسیحی ( ژانویه) ، ناچار به انطباق این روز با تولد میترا و جشنهای ایران باستان شدند .
اما ، در اینجا ، باید به نکته ظریفی ، از روش برجسته پدران و مادران ایرانی ، درگذشتههای دور ، اشاره کرد ، که همواره ، از راهی پرشگون و نه از روی اجبار و فشار و زور ، استفاده میکردند .
به عنوان نمونه ، در این بلندترین شب سال ، با خوردنیها و آشامیدنیهای پرمعنا و البته خوش خوراک ، در زیر کرسی و دور هم ، با تفال بر قرآن ، حافظ و خواندن اشعار مولوی و شاهنامه فردوسی ، ذهنی آگاه را ، برای فرزندانشان ، آماده مینمودند .
درایتی مانا و پرفضیلت که خوشبختانه ، امروزه ، پس از گذشت هزاران سال (انشاءا... تا ابد) هنوز نام دلنشین یلدا ، برای هر ایرانی ، یادآور کامی خوش و گذران اوقاتی دلانگیز ، برای پرداختن به فرهنگ دانشپروری است .
حال ، با توجه به آن دو فرآیند والا ، از یک سو ، دلی خوش و کامی شیرین و از سوی دیگر ذهنی مشتاق ، برای گسترش علم و دانش ، به دو فرآیند دیگر ، از پیشینه این موقعیت استثنایی سالیانه میرسیم ، یعنی ، برخورداری از این شب ، شب بلند شدن روزها ، شب زایش خورشید و چیرگی روشنایی بر تاریکی و افزایش دانایی در برابر جهل و نادانی .
به یاد داشته باشیم ، که ایرانیان ، همواره ، به هر مناسبت مبارک علمی و تاریخی ، آموختههای مورد توجه خود را ، به جای یادآوری با غم ، با شادی و دل خوشی و به اسم جشن و شادمانی ، به فرزندان خویش میآموختند ، که جشن یلدا نیز ، دارای همین پیشینه است .
حال ، به تشریح آموزههای سراسر معنای شب یلدا ، میپردازیم : بر سر سفره یلدا ، که در روزگاران گذشته ، بر کرسی خانهها ، پهن میشد ، هندوانه ، سیب ، انار و . . . آجیل مخصوص میگذاریم .
با نگاهی ژرف ، به معانی این خوراکیهای منتخب ، به اصل توجه ایرانیان به خوشی کام و اعتقادات مورد وثوق مهرخواهان ایرانی میرسیم :
هندوانه با پوستی سبز ، توجه به محیط زیست ، احترام به سبزی و پرهیز از قطع درختان ، نابودی باغهای قدیمی و جنگلها ، برای منافع مادی ، که گناهیست نابخشودنی ، درون سرخ آن نشان از پرتوهای خورشید ؛ سیب با رنگ سرخ ، با همان فلسفه و درونی سفید ، نماد آسمانی روشن ؛ انار با همان سرخی و درون پردانه ؛ دانههای پرآب و شیرین ، به معنای خانوادهیی پراولاد ، پرخون و سالم و نیز آجیل و میوههای تازه یا خشک زمستانی ، یادآور تولیدات بینظیر و زحمات کشاورزانمان و تلاش برای تولید و قطع وابستگی به خارج .
اما ، آنچه ، شایسته تعمقی خاص است ، این نکته است ، که اعضای خانواده ، در هر سن و سالی و با هر ذائقهیی ، با چنین خوراکیهایی از آنچنان دلنشینیهایی برخوردار شوند ، که تشویق به مطالعه گردند ، اما ، چرا این تشویق به مطالعه با تفال بر قرآن کریم ، غزلیات حافظ عزیزمان و . . . ، به انجام میرسد ؟
چون هر یک از آنان ، با اعتقاد به قرآن کریم و علاقه به داشتههای فرهنگی (دیوان حافظ) ، میل و عطش به خواندن و آموختن را ، حس کرده و جاوید ذهن نسلهای بعدی خانواده و میهن عزیزشان نمایند .
بنابراین ، این شب ، یعنی شب یلدا ، یادمانی میشود مانا ، از عشق و ایمان ایرانیان به فراگیری دانش و بهترین بهرهگیری از یک شب ، تلف نکردن عمر ، زمان و وقت ، تا روز به روز ، عقیده و ایمان فردوسی بزرگ : " توانا بود هرکه دانا بود" محفوظ بماند .
در پایان ، فرصت را مبارک دانسته ، از زبان پروفسور حسابی ، به نکتهیی آموزنده توجه میکنیم که معتقد بودند : " امروز احترام یک کشور به توپ و تانکش نیست ، بلکه ، بستگی به میزان حضور آن کشور در پیشرفت علوم دارد " .
و این تحقق نمییابد ، مگر اینکه ، آحاد آن جامعه ، به این اصل معتقد باشند ، که یلدا ، بزرگترین آموزه ماندگار ، از این مسئولیت بزرگ ملی هزاران ساله میباشد .
خاطرات شب یلدا
در
گرامیداشت «شب یلدا» یا به قول خودمان «شب چله» ،افراد فامیل
با کمال احترام و علاقه ، برای برگزاری چنین آیینی نزد آقای
دکتر و مادرم به عنوان بزرگ خانواده جمع میشدند . مادرم
، برای رفع رودربایستیها و تعارفات با یادآوری ضرورت
چنینگردهمآیی و خاطرجمعی فامیل از برقراری آن همواره ، از
چند روز قبل از برگزاری این جشن دیرینه با دعوتی دلنشین از
اقوام و دوستان نزدیک ، آنان را مطلع مینمودند . همسر
استاد برای رعایت حال ایشان و مراعات اقتصاد خانواده ، خرید از
نزدیکی منزل پدرشان را (منزل پدربزرگم در اطراف بازار بزرگ
تهران) ترجیح میدادند ، که از همه جا به خصوص اطراف منزل
خودمان ، یعنی چهارراه حسابی و حتی از بازار تجریش هم
ارزانتر بود و همیشه برای این شب هندوانه ، خربزه ، انار و .
. . آجیل شب یلدا ، خریداری مینمودند . در غروب یلدا ،
همه از بچه و بزرگ در باغ کهن استاد ، در اتاق مادرم ، دور
کرسی (اتاق نشیمن پایین که ما به آن اتاق بزرگه میگفتیم و
بحمدا... عینا به همان شکل حفظ شده است) جمع میشدند .
پذیرایی اولیه با چای و شیرینی شروع میشد ، همه باید هر چیز
خوشمزهیی را ، که در مجمعه مسین قدیمی جهیزیه مادرم ، که روی
کرسی قرار داده میشد ، میخوردند . اگر مادرم میدیدند ،
کسی خودش دست نمیزند ، به تک به تک آنها تعارف میکردند و
آنقدر نظارت ملایمی به این مهم دلگشا داشتند ،که خدا میداند
! و همیشه میگفتند وقتی میهمان خوراکی را ، انتخاب و میل
میکند ، خستگی صاحبخانه دَر میرود. آموزندهترین بخش
مراسم این شب ، توصیف فلسفه پرارزش یلدا توسط آقای دکتر بود ،
که هرسال با شیرینی و حلاوت بیشتری نسبت به سال قبل ، تفکر و
عملکرد اجدادمان را ، در راستای ترغیب جوانان و نسلهای بعدی
، برای سکانداری پرچم و آیین نگاهبان این تمدن بزرگ ، که
همانا فرهنگ دانشدوستی و امر مقدس دانشآوری میباشد ،
نقل میکردند و در یک جمله : « شیرین کردن دهان با میوه و
شیرینیهای سنتی برای ایجاد دلی خوش را ، زمینه شایستهیی
برای فراگیری پند و دانش » در آن شب میدانستند ، چرا که شب
یلدا ، شب فرهنگ و دانش است و استاد شگون آرنگگونه (سمبلیک)
تفأل برکتاب آسمانی و الهام از حافظ بزرگ و یا مروری بر گفتار
آموزندهیی از مولانا و . . . را ، نمای ماندگاری از آموزش
دریک گردهمآیی فامیلی برمیشمردند .
ضرورت نشستی خاص
و بیداری در شب برای بهرهبرداری از طولانیترین شب سال ، به
عنوان الگویی برای همه شبهای عمر یک انسان (ایرانی) متعهد به
فراگیری . همچنین تشویق فرزندان ایران زمین، جهت افزودن به
معلومات و آموزش در سکون و آرامش شبها تا بدانند یلدا ، در
آیین پدرانشان «شبکتابخوانی ایرانیان» و نماد فراگیری علم
میباشد. پایان شبهای بلند و آغاز زایش خورشید ، یعنی
تولد میترا و نیایش و ستایش آفتاب ، به عنوان درک پرشگون
ایرانیان یکتاپرست در آفرینش و سپاس از نعمتهای الهی در
ایجاد زندگی ، گرما ، حرکت ، برکت و توان برای همه موجودات
زنده یا بهتر بگوییم ، برای ایجاد و بقای حیات . اما ، نقش
ماندگار تاریخی آن ارزشگذاری و شناخت ایرانیان و گستره آن
فرهنگ والا ، تا دل اروپا و جداییناپذیری و لزوم انتخاب و
پذیرش آن دلبستگی در ایجاد واتیکان ، مرکز مسیحیت جهان و احداث
بنای آن به روی یک مسجد (معبد یا نیایشگاه) ایرانی .
نیایشگاهی که با رنگ طلوع و غروب خورشید (قرمز) بر روی
دیوارهای آن و رنگ لباس دوازده اسقفی (کاردینال) که یکی از
آنها جانشین پاپ میشود ، یا همان رنگ لباس بابانوئل که رنگ
لباس عمو نوروز و حاجی فیروز ما ، پیامآور شادی آغاز طلوع
خورشید میباشد . در بیان عظمت یلدا به یاد میآوردند :
که وقتی فرنگیها (چه پروتستانها ، چه ژزوئیتها و چه
کاتالولیکها و . . .) میخواستند تولد مسیح را ، مبنای سال
نو قرار دهند ، نتوانستند از 25-26-27 دسامبر ، فاصله بگیرند !
یعنی یلدا ، یا همان شب چله جشن ایرانیان.
و اما برنامه
ما در منزل استاد ، برای برگزاری شب یلدا یا شب چله : نشستی
آرنگگونه (سمبلیک) با تفال بر قرآن کریم که مسئولیت آن با
مادرم بود و تفسیر و ترجمه آن با آقای دکتر ، به عنوان یک قاری
و مفسر مبرز ! آنگاه نوبت حافظ خوانی میرسید : « تفال
بردیوان حافظ کبیر» و خواندن غزلی توسط تک تک میهمانان که
تفسیر و بیان نکات ویژه این اشعار سرشار از درس برعهده استاد
بود ، که این کار را بسیار دقیق و باحوصله ، با کلامی دلنشین و
به یادماندنی ، انجام میدادند . سپس زمان شام و آغاز
گفتگو در تعبیر هرکس از فالَش میرسید ، که بحثی بود بسیار
زیبا با کامی شیرین و فراموشنشدنی .
|
|
|
|
|