|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ناصر مقبلی :
* قدر بزرگان خود و زحمات آنها را بدانیم و به آن احترام بگذاریم .
* باز هم تاکید میکنم ، که اگر میخواهید این مملکت باقی بماند ، قدر بزرگان خود و به ویژه نوآوران زحمتکشمان را ، بدانیم و به آنان احترام بگذاریم .
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
اخیرا ، باز هم همان چند نفر همیشگی که داشتههای
زندگی خود را به طور مستقیم و غیرمستقیم از پروفسور حسابی
دارند ، در سایتهایی با عنوانهای متفاوت ، نکات
سخیفی را ، در مورد این استاد برجسته نوشتهاند ، که
مورد اعتراض مردم قدردان کشورمان ، قرار گرفته است ،
ولی جناب آقای ناصر مقبلی ، یار و یاور استاد در دانشکده
فیزیک دانشگاه تهران ، که طی سالهای متمادی ،
نزدیکترین همکار ایشان و شاهد بسیاری امور مرتبط
بودهاند ، نقاط نظر روشنگرانه خود را ، برای بنیاد
پروفسور حسابی ، ارسال نمودند ، که براساس اتفاق نظر
همکاران و هیئت امنای بنیاد ، به این نتیجه رسیدیم ،
بخشهایی از نکات مطروحه ایشان را به اطلاعتان
برسانیم :
ناصر مقبلی : قدر بزرگان خود و زحمات آنها را بدانیم
و به آن احترام بگذاریم .
من حدود 25 سال پیوسته در کنار استادِ همه ما ، جناب آقای
دکتر محمود حسابی بودهام و با وجودیکه مثل خود
ایشان ، هیچ علاقهیی برای وارد شدن به چنین
بحثهایی ندارم ، ولی حیفم آمد ، که نکتههایی
را که از نزدیک شاهد بودم را ، بازگو ننمایم .
ضمن اینکه به شدت معتقدم ، آقای دکتر حسابی نیازی به
بزرگ کردن و به قول بعضی ، احتیاج به بزرگنمایی
ندارند ، زیرا ، جناب استاد حسابی ، خودشان به قدر کافی
بزرگ هستند و خدمات بیبدیلشان ، پاسخگوی همه چیز
میباشد . البته باید ممنون آقای مهندس ایرج حسابی هم
بود که در حفظ یاد و خاطره پدر سهم بسیار بزرگی
داشتهاند و ای کاش ، که دیگران نیز در این موارد ،
همتی کنند تا یاد استادان ارجمندی مثل آقایان : دکتر
هشترودی ، دکتر شیبانی ، دکتر جناب ، دکتر خمسوی و بسیاری
دیگر که ذکر نامشان به درازا میکشد ، زنده نگاه
داشته شود .
در سال 1339 پس از اخذ لیسانس فیزیک (به اصطلاح امروز
کارشناسی فیزیک) به عنوان شاگرد آقای دکتر و با
صلاحدید ایشان ، به استخدام آزمایشگاههای اپتیک
درآمدم .
در آن سال ، خانم خشکبارچی و بعد از ایشان ، آقای دکتر
اهرابی ، این آزمایشگاهها را اداره میکردند که
با آمدن من خانم خشکبارچی ، تقریبا بدون فاصله و آقای دکتر
اهرابی ، پس از دو ماه برای تحصیل و تخصص هستهای (اتمی)
به سوئد و فرانسه رفتند .
منظور از طرح این موضوع ، این مهم است که آقای دکتر حسابی
با اینکه پس از رفتن خانم خشکبارچی برای تحصیلات
بالاتر ، تنها مانده و اداره آزمایشگاه برایشان ، دشوار
میشد ، هیچ گونه منع و مخالفتی برای ادامه تحصیل
چنین بانویی نداشتند که هیچ ، بلکه همواره مشوق تحصیلات
بالاتر ایشان و سایر دانشجویان ، چه پسر چه دختر بودند .
حتی در مقاطعی آزمایشگاههای اپتیک از خدمات
ذیقیمت زندهیاد خانم نیره حمزه و یا همین خانم
صدیقه معینی که اکنون در دانشکده فیزیک دانشگاه شهید بهشتی
تدریس میکنند و یا خانم مهرانگیز طالبزاده و
تعدادی دیگر (بانوانی که نزد استاد تحصیل کرده بودند)
برخوردار بوده و برای سالها در آزمایشگاه ، استاد را
همراهی میکردند که نشان بارزیست از بیاساس
بودن اتهام مخالفت ایشان برای تحصیلات عالیه بانوان .
آقای دکتر ، همواره مشوق ادامه تحصیلات افرادی بودند که با
ایشان ، یا زیردستشان همکاری داشتند ، که
علیرغم دست تنها ماندن کمال همکاری را ، برای پیشرفت
آن طرف (همکارشان) مبذول میداشتند .
به این معنا ، که استاد با وجود حساسیت بسیار زیادی که
همیشه برای انجام دقیق و درست کارهای عملی دانشجویان
داشتند و خیلی خیلی طول میکشید تا کسی آموخته کامل
آن کارها با حساسیتهای ایشان در آزمایشگاه و کارگاه
بشود ، تاکید میکنم هیچگاه و در هیچ شرایطی ،
مانع ادامه تحصیلات و پیشرفت همیارانشان نشدند.
به ویژه ، در مورد بانوان دانشآموخته فیزیک کشور که نزد
ایشان کار میکردند مانند خانم حمزه ، خانم صدیقه
معینی ، خانم زهرا معینی، خانم طالب زاده، همچنین آقایانی
مثل آقای دکتر توسلی و اینجانب که همگی فوق لیسانس خود را
هم ، در خدمت آقای دکتر حسابی گذراندیم .
به هر روی ، موقع آمدن من و رفتن آقای دکتر اهرابی اداره
آزمایشگاههای اپتیک برعهده منی که تازه از پشت میز
دانشکده برخاسته و پشت میز مسئول آزمایشگاه نشسته بودم ،
قرار داده شد .
در آن ایام ، آقای دکتر حسابی به نوشتن کتاب دیدگانی
فیزیکی مشغول بودند ، که پیگیری این کارها هم که به
نیمه رسیده بود ، به من سپرده شد .
اما در مورد به روز بودن تدریس استاد :
آقای دکتر حسابی به اعتبار تسلطی که به زبانهای آلمانی ،
فرانسوی و انگلیسی داشتند با هزینه شخصی مجلات و کتابهای
جدید علمی را به بهترین مراکز و منابع علمی جهان ، سفارش
میدادند تا با مطالعه آنها ، همواره از علوم
جدید باخبر باشند .
در بیشتر اوقات کتب و مجلات را برای استفاده و مطالعه
همکارانشان در اختیار کتابخانه دانشکده یا در دفتر خودشان
قرار میدادند (1) که بسیاری از آنها هم اکنون
در کتابخانه دانشکده فیزیک گویای این روحیه استاد است .
_________________________________________________________________
(1) دریغا که پس از درگذشت استاد ، کوششهای خانواده
و بنیاد پروفسور حسابی ، برای حفظ این دفتر ، به مثابه
موزه میراث علمی ، به جایی نرسید و آن آرشیو دانشی ، توسط
یکی دو نفر از اعضای نمک خورده و نمکدان شکسته و البته
شناختهشده گروه تا آخرین برگ ، به تاراج و یغما رفت
، یا ، شاید بهتر باشد بگوییم ، به گرو گرفته شد ، به این
خیال ، که صدایمان علیه آنان در نخواهد آمد ، بهخصوص
، پس از بازنشستگی جناب آقای دکتر فرخی ، رییس وقت گروه
فیزیک و معاون ایشان ، جناب دکتر شکیب ، که هر دو بزرگوار
، از شاگردان و همکاران اصلی استاد بودند . انشاا ... دولت
و مسئولین دلسوز ، مددی کنند ، تا این ثروت ملی ، برای
سرزمین مادری ، باز پس گرفته شود ، و این اسناد در اختیار
آرشیو ملی ، فرهنگی و علمی کشورمان قرار گیرد ، چرا که هر
برگ از آن سندها ، نه تنها ، پاسخ محکمی است ، به
یاوهگویان ، بلکه ، اندوختهیی است ، شایسته
اتکا ، برای آیندگان و از آن مهمتر ، اعتماد و
آبرویی است ، که لازم است ، هر طور شده ، در دسترس
نسلهای بعد و سربلندیآفرینان کشور عزیزمان ،
قرار گیرد .
آوردن موضوعات و مباحث نوین در فیزیک ، مثل دروس هستهای و
بسیاری دروس دیگر که به اپتیک ارتباطی نداشت و فقط به قصد
به روز نگاه داشتن سطح علم در کشور بود را ، نیز به عهده
میگرفتند ، که زبانزد همگان بود .
در پیش قدمی استاد در علوم نوین به ویژه فیزیک ، یادآور
میشود ، که پس از کتاب دیدگانی فیزیکی ، کتاب نگره
کاهنربایی و سپس کتاب حالت جامد را ، موقعی نوشتند و در
اختیار دانشجویان فیزیک قرار دادند ، که این دروس به تازگی
در "جهان توسعهیافته" تدریس میشد .
در بسیاری از دانشگاههای تراز نخست جهان فیزیک حالت جامد
به تازگی مطرح شده بود ولی آقای دکتر همان موقع ،
رسالهای برای تدریس این مبحث جدید برای دانشجویان ،
آماده کرده و مشغول نوشتن کتاب این درس جدید فیزیک بودند .
و اما نکتهای از سخاوت ایشان در به روز نگاه داشتن
همکارانشان :
همانطور که توضیح دادم ، با وجود آنکه حضور من
درآزمایشگاه ، برای استاد به واسطه ارزشی که برای کار عملی
قایل بودند ، مهم بود ، ولی به تشویق خود ایشان برای
تحصیلات تخصصی در زمینه لیزر که میرفت تا موضوع روز در
جهان بشود ، به انگلستان رفتم .
به این ترتیب بار سنگین مسئولیت و وظایف من به گردن ایشان
و سایر همکاران افتاد ولی آینده بهتر و دانشاندوزی
من برای استادم ، ارزش نخست داشت .
باز هم میگویم که آقای دکتر حسابی ، از هیچ کمکی
برای ادامه تحصیل اطرافیان خود ، دریغ نمیکردند .
این مطلب را از آن جهت مطرح کردم که عنوان شده بود ، ایشان
در میدان ندادن و گوشهگیری شاگردانشان که بعدها ، با کمک
خودشان ، همکارشان شده بودند ، مثل آقای دکتر خمسوی ، موثر
بودهاند .
درصورتیکه سالها شاهد بودم ، جناب دکتر حسابی
، نه تنها ، هرگز از حمایت آقای دکتر خمسوی و همچنین
بیشماری از شاگردان و همکارانشان دریغ نکردند ، بلکه
احترام زیادی برای همه آنها ، به خصوص ، دکتر خمسوی
، قایل بودند و همیشه در تایید مقام علمی ایشان ، پیشقدم
میشدند .
حتی ، به من فرمودند : که اگر در مطالعه کتابی ، به مشکلی
برخوردم ، که نیاز به مشورت داشتم ، بدون تردید ، ابتدا به
دکتر خمسوی مراجعه کنم .
باز در جای دیگری از روی دلسوزی و علاقه ، نکتهیی را
، با غصه فراوان در مورد آقای دکتر خمسوی میفرمودند که
ایشان ، مطالب تحقیقی را ، که به عقیده آقای دکتر حسابی ،
بینظیر بود ، برای انتشار ، به چاپخانه دانشگاه
تهران میدهند ، ولی متاسفانه ، چون با تعلل و امروز و
فردا کردن مواجه میشوند ، نوشتههایشان را پس
میگیرند و از چاپ کتاب منصرف میشوند و دیگر هیچ وقت سراغ
انتشار هیچ کتابی نمیروند .
این مطلب را جناب آقای دکتر حسابی ، با ناراحتی بسیار از
عدم احترام و ارزشگذاری به استادان برجستهیی ،
مثل آقای دکتر خمسوی ، بیان میکردند .
نکته دیگری از اعتقاد جناب آقای دکتر حسابی به جناب خمسوی
را ، یادآور شوم : یک بار استاد ، امتحان درس اپتیک را ،
به صورت کتبی ، انجام داده و ورقههای امتحانی را ، برای
تصحیح ، گرفته بودند ، ولی ناگهان یک مسافرت علمی ، برای
ایشان پیش آمد ، که میباید در کنفرانسی که در اروپا
یا امریکا بود ، شرکت میکردند .
ولی چون نگران بودند ، که ممکن است ، این مسافرت به درازا
بکشد و دانشجویان ، سرگردان نمرههایشان شوند ورقههای
امتحانی را ، در اختیار آقای دکتر خمسوی گذاشتند تا ایشان
پس از تصحیح ، به هر ترتیب که صلاح میدانند ، نمرهها را
از طرف ایشان به دفتر گروه ، تحویل بدهند ، که این
بزرگترین نشانه ارتباطات خالص علمی و نیز اعتماد
شخصی این دو استاد است .
پس از مدت نزدیک به دو سال ، یعنی حدود سال 1346 موقع
مراجعتم به ایران ، متوجه شدم ، آقای دکتر حسابی ، کتاب
دیدگانی کوانتیک را با موضوعات روز علمی فیزیک ، مانند :
لیزر و همچنین میزر ، در دست نگارش دارند .
در حالیکه در آن زمان اسمی از چنین مباحث جدیدی در
کتابهای درسی و دانشگاهی ، حتی در همان کشور
پیشرفتهیی که من تحصیل و تحقیق میکردم ، در میان نبود و
یا تازه مطرح شده بود .
خلاصه این که ، استاد حسابی ، همواره با پیشرفتهای علمی
ممالک پیشرفته ، هم قدم بودند و با حساسیتی ویژه اصرار
داشتند ، تا جایی که میشود ، خلاء به وجود آمده در
علم فیزیک یا دیگر علوم نوین را ، شخصا ، در کشور خودشان
پر کنند .
اما ، در مورد حساسیت آقای دکتر به کار آزمایشگاهی :
ایشان ، در مورد آشنایی دانشجویان با کار عملی در
آزمایشگاه و نزدیک شدن با تحقیقات ، به صورت عینی و عملی ،
به همان اندازه و هم تراز مباحث نظری ، حساس بودند و به
همین دلیل هم اغلب وسایل آزمایشگاهی نوین را ، از
مراکز روز جهانی ، تامین میکردند و در دسترس ما و
دانشجویان میگذاشتند ، تا تنها با محفوظات آموخته
نگردیم ، بلکه علوم نوین را ، عملا بیاموزیم .
به همین واسطه ، ایشان چنان به راهاندازی
آزمایشهای جدید و کارهای نو و تحقیقاتی علاقه وافری
داشتند ، که اغلب ، بعد از این که دانشجویان ، دبیران ،
استادیارها و دانشیارهایشان ، پس از یک کار تمام وقت ، که
کل روز در آزمایشگاه در جریان و مثلا تا ساعت 5 بعدازظهر ،
به طول انجامیده بود و همگی از پلههای دانشکده علوم
پایین میرفتند که برای استراحت به منزل بروند ،
ایشان برای بررسی آزمایشهای جدید ، از پلهها
بالا میآمدند !
به طور خلاصه ، استاد اقدامات علمی و آموزشی بسیار
ارزندهیی ، انجام دادهاند ، که یکی از آنها ، برای
افتخار یک نفر ، در تمام عمر ، کافی است .
به هر روی ، استاد حسابی ، از جمله افراد نادری بودند ، که
در پیشرفت و به روز نگاهداشتن وجهه و زمینه علمی کشور ،
خدمات بسیاری را به ثمر رساندند و برماست که قدر بزرگان
خود را ، پاس بداریم و ارزش زحمات و
مرارتهاییکه این استاد بزرگوار و نوآور
کشورمان ، در این زمینه کشیدهاند ، محترم و محفوظ
بماند .
در امر به روز بودن آقای دکتر حسابی و به روز نگاهداشتن
کادر علمی گروه فیزیک و حتی ، دانشجویان مثالی
میآورم :
در همان سالها ، پروفسور مارشال ، استاد اپتیک دانشگاه
پاریس ، که مانند بسیاری از دوستان جناب دکتر از استادان
برجسته جهان بودند ، به دعوت ایشان به ایران آمدند و در
نشستهای علمی و کنفرانسهایشان ، مطالبی نو ،
مانند تمایز فاز و کاربردهای آن ، گراش نمایی و پالایش
تصاویر را ، ارایه نمودند .
ما به عینه میدیدیم ، تمام این مطالب نوکه توسط آن
استاد خارجی در آن کنفرانس ، به عنوان یک پدیده جدید ،
ارایه میشود ، در کتاب درسی دیدگانی فیزیکی جناب
دکتر ، آورده شده است و همین امر باعث تعجب ما و تقدیر
استادان مدعو ، قرار گرفت و این مطلب ، در گروه فیزیک ،
تحسین همه همکاران را ، به دنبال داشت .
اجازه بدهید برگردیم به شخصیت خود جناب آقای دکتر حسابی و
مشخصاتشان :
استاد دکتر حسابی ، شخصیتی موقر ، متین ، خوش برخورد ،
مهربان ، کم حرف ، نکتهسنج ، دقیق و بسیار پرکار
بودند .
استاد ، سرکلاس به ما میآموختند ، که نه تنها موقع
سئوالکردن ، بلکه قبل از هر صحبتی ، خوب فکرکنید .
خودشان هم عینا ، پس از شنیدن سوال و یا مطلب مورد نظر ،
با دقت زیاد ، فکر میکردند و پس از اندیشه
کافی و تاملی بایسته ، پاسخ را ، با طمانینه و حوصله کامل
، به طرف مقابل میدادند .
چارچوب آموزش ایشان به دانشجویان و همکارانشان ، ارزش تفکر
قبل از جواب و درک درست موضوع و نه فرعیات آن بود .
بنابرهمین اصول ، حتی در مورد خودشان میگفتند :
" که اگر نتوانم به سئوالی که مطرح میشود ، پاسخ
دقیق بدهم ، بهتر است بگویم نمیدانم ! هیچ اهمیت ندارد ،
چون بالاخره ممکن است ، یک نفر دیگر پیدا شود تا جواب
صحیح را بدهد ."
البته منظور استاد این بود ، که جواب نادرست و غیردقیق
دادن ، عملی غیر قابل بخشش و پاسخ درست و دقیق به
پرسشکننده از درجه اول اهمیت ، برخوردار است .
و اما در مورد شاگردان برجسته استاد :
از جمله دانشجویان ممتازی که درسهای اختیاری آقای دکتر را
، که دیگران جرات نمیکردند ، به طرف آنها بروند ،
انتخاب میکردند و جملگی فوق لیسانس خود را ، با ایشان
گذراندند و افراد فوقالعاده ساعی و باهوشی بودند ،
میتوان از آقای دکتر پرنیانپور ، آقای دکتر اهرابی ، به
خصوص خانمها : خانم طالبزاده ، خانم صدیقه معینی ،
خانم زهرا معینی و خانم نیره حمزه (که به علت تصادف بسیار
سختی که داشتند تحصیلاتشان در انگلستان ، ناتمام ماند) نام
برد .
از جمله این خانمهای دانشجوی مستعد، میتوان از
خانم دکتر طریان نام برد ، که همیشه مورد احترام و علاقه
استادمان بودند و تحصیلات تکمیلی خود را در فرانسه ، در
رشته نجوم و ستارهشناسی با راهنمایی و هدایت خود استاد ،
انجام دادند .
ایشان در مراجعت ، با صلاحدید جناب دکتر ، به آقای دکتر
کشیافشار ، معرفی شدند و از آنجا که دکتر
کشیافشار هم ، خودشان از دانشجویان بسیار خوب
استادمان بودند و بعدها با پیگیریهای خود
استاد حسابی ، رییس مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران شدند ،
خانم طریان را به پیشنهاد آقای دکتر، سرپرست رصدخانه فیزیک
خورشیدی در موسسه ژئوفیزیک کردند ، که خدمات زیادی در این
زمینه انجام دادند ، و لقب بانوی آفتاب ایران ، واقعا
زیبنده ایشان است .
خانم دکتر طریان ، به رکگویی و صراحت لهجه زبانزد بودند !
از جمله خاطراتی که از ایشان دارم این است :
زمانی به دلایلی ، دوستانی از مدرسه عالی پاریس و جاهای
دیگر به گروه فیزیک آمده یا آورده شده بودند ، که یکی از
آنها ، دوست داشت ، در همه کارها ، دخالت کند ، که این
کار ، تشنجهای زیادی در گروه فیزیک ، ایجاد میکرد .
این شخص ، یکبار در جلسه شورای عمومی گروه ، عنوان کرده
بود : که تعداد کادر علمی گروه زیاد است و عدهیی
درس ندارند ، بنابراین ، چرا وقتی آقای دکتر حسابی ،
بازنشسته شدهاند ، باید یک مربی ، درس ایشان را تدریس کند
؟ ! که منظورش من بودم !
یکباره خانم دکتر طریان با جسارت تمام در پاسخ ایشان با
پرخاش گفته بودند :
" آقای مقبلی ، سالها به خوبی از عهده درس اپتیک
برآمدهاند و هیچ حرف و حدیثی هم نبوده است ، دانشجویان هم
همگی راضی بودهاند و اگر اشکالی درکار بود ، خود دکتر
حسابی ، اشکال میگرفتند ، بنابراین ایشان ، کماکان
این درس را ، تدریس خواهند کرد . "
بعد از این برخورد قاطع و مناسب خانم طریان ، دیگر کسی
حرفی از این موضوع نزد و ادعایی نکرد و تا زمانیکه
بازنشسته شدم ، فیزیک دیدگانی را ، تدریس کردم .
جناب آقای دکتر حسابی ، پس از بازنشستگی ، براساس همین
اعتقاد و جدیت و احترامی که شاگردانشان مثل خانم دکتر
طریان ، برایشان قایل بودند ، تدریس یکی دیگر از دروس خود
، یعنی نگره کاهنربایی را ، برعهده آقای دکتر برکشلی
نهادند ، که اینها همه خط مشیها و آموزشهای
استادمان بود ، که همچنان برقرار باقی ماند .
اجازه بدهید یک خاطره دیگر از همان آقای پروفسور مارشال
برایتان بگویم که وقتی به ایران آمدند ، آقای دکتر ، یک شب
ایشان را ، به رستوران خیلی معروفی در خیابان تخت جمشید یا
آیت ا... طالقانی امروزی ، دعوت کردند ، و به من هم گفتند
، که شما هم بیایید .
وقتی به آن رستوران رفتم ، دیدم که خانم دکتر طریان هم به
دعوت جناب آقای دکتر آمدهاند .
منظورم این است ، که افراد زیادی بودند که زبان فرانسوی
خوب میدانستند ، ولی آقای دکتر حسابی ، خانم دکتر طریان
را ، ترجیح داده بودند .
حتی ، پیش غذای خاویار ، آنهم از نوع طلایی را ، خوب به
خاطر دارم . البته ، هرچه آقای دکتر به من تعارف کردند ،
به دلیل بوی خاصش نخوردم ؛ ولی از شما چه پنهان ، بعدها از
این قضیه بسیار پشیمان شدم ، زیرا یک فرصت استثنایی را ،
از دست داده بودم ! چون دیگر حالا خیلی گران شده است .
خانم دکتر طریان ، همیشه از آقای دکتر حسابی به نیکی یاد
میکردند ، حتی موقعی که در خانه سالمندان بودند ، و با
پای گچ گرفته به دیدارشان رفته بودم ، با دیدن من ، فورا
از استاد ، ذکر خیری به میان آوردند .
خود من ، یک سال و نیم ، بورس مطالعاتی در انگلستان داشتم
و آقای دکتر حسابی ، که همیشه پیگیر کارهای
دانشجویانشان بودند ، از طریق مکاتبه ، از جریان کارهای من
نیز ، خبر میگرفتند .
پس از اتمام بورس ، که قصد برگشتن به ایران داشتم ، استاد
را ، در جریان گذاشتم ، که ایشان نیز فورا ، برای جلوگیری
از ایجاد وقفه در تحصیلاتم ، نامهیی برای همین پروفسور
مارشال ، دوستشان ، که همانطور که گفتم از
استادان برجسته دانشگاه پاریس بودند ، نوشتند و فرمودند :
" پیش ایشان برو و حوصله کن ، پشتِ کارَت را بگیر و به
تحصیلاتت ادامه بده و بعد که درست تمام شد ، برای خدمت
بیشتر ، به ایران بازگرد . "
ولی متاسفانه ، مقامات انجمن ایران و انگلیس ، موافقت
نکرده و میگفتند : " شما چون از ایران آمدهاید ، باید به
همانجا برگردید و بعد به هرجا که میخواهید بروید . "
به این ترتیب بود که به ایران برگشتم و چنانچه افتد و
دانید ، گرفتار اهل و عیال شدم و حکایت صورت دیگری بخود
گرفت ! یکی دیگر از دانشجویان برجسته آقای دکتر حسابی ،
استاد ارجمند ، جناب آقای دکتر مهدی گلشنی هستند ، که یکی
از مفاخر فیزیک معاصرند و هر وقت با ایشان مواجه شدهایم و
یا درخدمتشان بودهایم ، ذکر محاسن و ویژگیهای آقای دکتر
حسابی را میشنیدیم .
من با آقای دکتر گلشنی ، همکلاس بودم و میدیدم ، که
با چه علاقهیی به درسهای جناب آقای دکتر ، گوش میدهند و
شاید تنها دانشجوی کلاس بودند ، که مطالب عرضه شده توسط
استاد را ، کاملا میفهمیدند .
آن موقع ، کتابی وجود نداشت ، جزوهها استنسیلی بود و چاپ
آنها خیلی کمرنگ و خواندن و استفاده کردن از
آنها خیلی سخت بود ، به همین دلیل ،
همکلاسیها همیشه ، اشکالات خود را ، از آقای دکتر
گلشنی میپرسیدند .
اخیرا ، در این سایتها مدعی شدهاند ، که دکتر اردلان ،
دکتر ارفعی ، دکتر منصوری و بسیاری دیگر
فیزیکدانهای خوبی هستند ، بسیارخوب ، همچنانکه
میتوان ادعا کرد ، که یک دانشجوی سال دوم فیزیک هم ، نسبت
به نیوتون ، فیزیکدان خوبی است ، چون مثلا نیوتون از
فیزیک حالت جامد ، فیزیک پلاسما ، فیزیک نیمرساناها و
لیزر و اپتیک غیرخطی ، چیزی نمیدانست ، این در حالی است
، که امروزه آن دانشجوی فیزیک ، تمام این موارد را
میداند .
آیا این مسئله از اهمیت و عظمت نیوتون ، چیزی کم میکند ؟
! یا برعکس بر بزرگی او میافزاید ؟ ! چون اگر تلاش و
دستآوردهای او و امثال او نبود ، آیا علم فیزیک به
جایگاه امروز خود میرسید ؟ ! و به قول خود نیوتون : " ما
در اینجا هستیم ، چون بر شانه غولها ایستادهایم ."
بحث بر سر روزگار و زمانی است ، که آقای دکتر حسابی آن
کارهای بزرگ و خدمات ارزنده را ، برای علوم و زیربناهای
علمی کشورمان ، انجام دادند .
صحبت از دورهیی است ، که مردمان به جای اتومبیل
لامبورگینی با درشکه رفت و آمد میکردند ؛ زمانی که ما با
هسته خرما و هسته هلو بازی میکردیم ، امروز بچههای شش ،
هفت ساله با موبایل و کامپیوتر یا به قولی رایانه ، بازی
میکنند ، ولی بالاخره ایشان ، در همان حال و هوای مملکت ،
توانستند با زحمت زیاد به مسئولین آن زمان بقبولانند ، که
فیزیک هم علم است و با علم شیمی متفاوت است ! و علم نوین
چیز دیگری است و این مملکت نیاز به علوم نوین و به دانشگاه
دارد .
باز هم تاکید میکنم ، که اگر میخواهید این
مملکت باقی بماند ، قدر بزرگان خود و به ویژه نوآوران
زحمتکشمان را ، بدانیم و به آنان احترام بگذاریم .
|
|
|
|
|